تو مثل ستاره
پر از تازگی بودی و نور
و در دستت انگشتری بود از عشق
و پاکیزه مثل درختی
که از جنگل ابر برگشته باشد
سرآغاز تو
مثل یک غنچه سرشار پاکی
زمین روشنی تو را حدس می زد
تو بودی هوا روشنی پخش می کرد
و من
هر گلی را که می دیدم از
دستهای تو آغاز می شد
و آبی که از بیشهی دور می آمد آرام
بوی تو را داشت
من از ابتدای تو فهمیده بودم
که یک روز خورشید را خواهی آورد
*
دریغا تو رفتی !
هراسی ندارم
مهم نیست ای دوست
خدا دستهای تو را
منتشر کرد .
به جرم عشق تو صد زخم کاری بر جگر دارم
جگر سهل است گر خونم بریزی دوستت دارم
کاش می شد تو عینه سختی بازم عاشق بمونیم
شرایط زندگی با سرنوشت و مقدرات ما را به راههای باریک می کشاند.
تو را دوست دارم
نگاهت را ، کلامت را و آغوش مهربانت را
تو را دوست دارم به اندازه تمام رنگهای زیبای دنیا
نه کم است
به اندازه تمام زیباییهای دنیا
نه باز هم کم است تو را به اندازه تمام دنیا دوست دارم
من تو را در تک تک ذرات وجودم لمس کردم
در هر نفسم عطرت را حس کردم و با هر ضربان قلبم عاشقانه تو را زندگی کردم
دیگر در پس کوچه های خاطراتت جستویم نکن ، مرا نخواهی یافت
که من در تو محو شدم
و چه درآمیختن زیبایی
برای پیدا کردن دوست بایدیک چشم را بست ولی برای نگه داشتن آن هر دوچشم را
سلام به همه دوستای خوبم
معذرت می خواهم که چند وقتی بود آپ نکرده بودم
اگه وقت کنم مرتب آپ می کنم
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم ......
می شه از صدای تو به غربت خزون رسید
می شه از نگاه تو به وادی جنون رسید
می شه با بوسه ی تو شراب غم رو سر کشید
می شه با دستای تو رو غصه ها یه خط کشید
می شه تو چشای تو صداقت و پاکی رو دید
می شه تو هوای تو بی دغدغه نفس کشید
می شه در سکوت تو نغمه ی قاصدک شنید
می شه در کنار تو طعم محبت و چشید
می شه توی خواب تو یه عالمه آرزو چید
می شه توی فال تو قشنگ ترین شعرا رو دید
می شه به خیال تو یواش و آهسته خزید
می شه به دیار تو همراه باد سرد وزید
می شه تو نقاشی هام عشقو کشید
می شه می دونم می شه به تو رسید
در این دنیا نکردم من گناهی
فقط کردم به چشمانت نگاهی
اگر باشد نگاه من گناهی
مجازاتم بکن هر طور که خواهی