تنها

تکاپوی عبوری بی صدا چشمانت را خواهی بست اما ستاره های نگاه من با خاک همصدا می گریند آنسوی پلی که فاصله در نگاه ، می شکند بیدار خواهی شد و دستانت احساس تنهایی ترا باور می کند اگر باید رفت ، خواهم ماند.